جدول جو
جدول جو

معنی سگ گزیده - جستجوی لغت در جدول جو

سگ گزیده(گُ تَ / تِ)
آنکه سگ او را گزیده باشد. بی تاب. ناراحت:
لب تشنه ترم ز سگ گزیده
از دست کس آب چون ستانم.
خاقانی.
زآن آب آذرآسا زانسان همی هراسم
کز آب سگ گزیده و شیرسیه ز آذر.
خاقانی.
سگ گزیده خصم و تیغ شه چو آب
کاتش سرکش عیان خواهد نمود.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بِهْ گَ دَ/دِ)
رنگی است سرخ مایل به بنفشه مانا به لکه واری که آنرا بناخن زده یا بدندان گزیده باشند. (آنندراج) :
تریاق صبر چارۀ دردم نمیکند
آن رنگ به گزیده دلم را گزیده است.
حاجی سابق (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
چیزی که مگس آن را گزیده باشد. نیش زده شده بوسیلۀ مگس:
چون خربزۀ مگس گزیده
به گر شوم از شکر بریده.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از غم گزیده
تصویر غم گزیده
آنکه غم و اندوه را برای خویش انتخاب کرده
فرهنگ لغت هوشیار